فرزانه شیدا
كدامین دست ها ؟؟؟
بی عنوان
مهتاب گونه
شاید که بشنوی کلمات بریده ام
اکنون که نیست فرصت دیدار دیگری
بگذار تا بگویمت ای نور دیده ام:
حاصل ز عمر بی ثمرم یک کلام بود
مهتاب گونه تر ز تو ماهی ندیده ام
این کوله بار رنج و گناهی که با من است
گاهی به دوش و گاه به دندان کشیده ام!
لبخند میزنم به لب از کار روزگار
دیگر بس است هرچه لبم را گزیده ام
ایمان.ص
باران
دستانم را پر میدهم بیرون پنجره
با انگشتانم نوازشش می کنم
او را به آغوش می کشم
برایش
از خزان و انار
از ساعت های انتظار
از بی قراری ها
و چشم به آسمانی ها می گویم
تا نیمه خود را از پنجره بیرون کشیده ام
با عِطرش مست میشوم
مست در آغوشش به رقص می آیم
با سر انگشتانم
با صورتم
قطراتش را به جان می خرم ...
باران را می گویم...
باران را...
***عاشقانه***
ای مهر...
بیا ای مهر
نازت را به صد دنیا خریدارم
بیا و مهربانی کن
که من تنها تو را دارم
بیا با ما خدایی کن
بیا و پادشاهی کن
بیا کین سلطنت بی نام زیبای تو می میرد
بیا کین مرده جان از چشمه شیرین لب های تو می گیرد
بیا بنشین کنار خستگی هایم، مرا قدری تحمل کن
مرا رازی است پنهانی
برایت حرف ها دارم
بیا بشنو ز غم هایی که در این سینه پنهان است و
غم بانان بیرحمی که بیدارند و
در دستی نمک دارند و
در دستان دیگر نیشترهاشان!
بیا ای مهر ناز بی ریایت را به دنیایی نخواهم داد و
تا هستیم و دنیا هست...
مهرت هست
یادت هست
دوستیمان هست و خواهد ماند...
شب آخر کنسرت همایون شجریان
از دشمنان برند شكايت به دوستان، چون دوست دشمن است شكايت كجا برم؟ كساني كه نمي خواهند موسيقي داشته باشيم سخت در اشتباهند. تا زبان فارسي هست، موسيقي اين زبان هست. هيچكس نميتواند به اين زبان و به اين موسيقي اجحاف كند.
باور نمی کند، دل من مرگ خویش را
از اعماق
و تنها دار من از دار دنیا
تکه ای کاغذ
که گاهی شعرکی زیبا
که بعضا شاعرش را هم نمی دانم
به خطی گنگ و درهم گونه بنویسم
و با صد شوق و با حسرت
و با ته مانده ی آمال یک نومید از هر ناکجا رانده
به دست آب بسپارم
که شاید دست های مهربانی
از میان کاخ های سربه گردون سای این دوران بد یمنی
مرا دریابد از این حال نومیدی
ولی هربار
فهم آرزوهایم برای آب سنگین بود
من از اعماق می گویم...
الف.پ
سکوت
اندر فضایل روزگار
امشب شب مهتابه...
یارب تو کلید صبح در چاه انداز
ای روشنی صبح به مشرق برگرد
ای ظلمت شب با من بیچاره بساز
حبیبم رو میخوام!
حبیبم اگر خوابه...
طبیبم رو میخوام
ثروت خداداد
سلطان کویر...
سبلان
اینم یه جورشه
یه اس ام اس جالب
سرگذشت بی ماجرا
دنبال چه می گردی ؟
هی رفیق!
اینقدر دفتر خاطرات سفیدم را ورق مزن
می ترسم که زخم های نداشته ام سر وا کنند
سینه ام,
این گذرگاه متروک
دیگر به شنیدن صدای هیچ کس خو گرفته است
پس هنگامی که به این خانه رسیدی در مزن
کسی جواب نمی دهد
تنها منم و تپشی که نیست
اگر آنچه که باید نیستی
پس چونان قهرمانی از خود گذشته مباش!
که دوست نمی دارم
تو نیز وقت رفتنت که شد
تنهایی را که پشت در است صدا بزن!
که مثل همیشه
این سرگذشت ما بی ماجراست!..
الف.پ
نسل سوخته ی ایران سوخته
((تا جایی که یادم میاد بهمون یعنی به هم سن و سالای ما می گفتن نسل سوخته...
اوایل نمی فهمیدم چرا...ولی با گذشت سال های متمادی کم کم متوجه شدم
بذارید از همون اول زندگی مون شروع کنم که جنگ و بمبارون بود ...
بزرگتر که شدیم کمبود یا نبود امکانات آموزشی
بعد از اون امتحان همه جور نظام آموزشی از کهنه و قدیم و نو و جدید و مدرن... الی آخر
دانشگاه و سهمیه های گوناگون! که بماند
بعد ازدانشگاه که محل بها دادن و ارزش بخشیدن به دانشجویان است و البته باید طبق خواست دولتمردان و خدایان دین و سیاست اداره شود ناگهان به مبحثی به اسم معضل بیکاری برخوردیم!
و در طول این همه سال با موارد بی شمار و تموم نشدنی ای مثل بحث انتخابات ( که البته باید آن را جدی بگیریم!) و آزمایش هر گونه رئیس جمهور و وزیر و وکیل اون هم از انواع خوب، لایق، لایق تر و ...
سهمیه بندی آب، برق، سوخت، هوا و ...
یه مقداریش رو هم با این سرفصل فاکتور میگیرم که: پول نفت ایران (فلسطین، لبنان، سوریه، عراق، افغانستان، روسیه و حاشیه خزر، امارات، آذربایجان، هند و پاکستان، ترکیه، چین، آلمان، انگلستان، فرانسه و در کل همه جا الا خود مردم بدبخت ایران)
و در موازات همه سال های زندگی مون یه چیزهمیشگی تو مایه های غول و هیولا با اسمی شبیه ورم؟ متورم؟ آها یادم اومد
توررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررم!
و در نهایت یه مملکت پر هرج و مرج بی صاحب زیاد سرو کله زدیم
و در تمام این سال ها یک جواب قاطع و البته منطقی از طرف نهادهای مسئول! و پاسخگو! داده شده:
آقا به جون خودتون اینایی که میگین همش شایعه و دسیسه ای بیش نبوده و حاصل تهاجم همه جانبه فرهنگی یک دشمن خونخواره، دشمن خیلی به ما نزدیکه و تو خیابونا همین جوری ریخته، جوری که با مردم عادی هیچ فرقی نداره... شما خیالتون راحت باشه، ما خودمون هروقت که لازم دونستیم با چوب و چماغ و اسلحه میریزیم و سرکوبشون می کنیم حالا هرجا که باشه، تو کوچه تو بازار تو خیابون... حتی تو دانشگاه و حتی تو خونه... از این بابت اصلا نگران نباشین که تو این یه مورد و به دلیل اهمیت فوق العاده و حتی بیشتر از مسایل پیش پا افتاده ای از قبیل آزادی، خط فقر، حقوق بشر، معیشت ملت و ... خودمون شخصا رسیدگی می کنیم و بهتون اطمینان خاطر میدیم که بچه ها کارشون بیسته!!!
و البته شما اگه حجابتون رو همیشه رعایت کنین و به خدا توکل کنین مثل همیشه هیچ مشکلی نخواهد بود! و ما خودمون شخصا یک عده ای رو فرستادیم که به کوروش ابلاغ کنن که جنابعالی لطف کنین با خیال راحت استراحت بفرمایین، آخه ما حواسمون به همه چی هست। و به همین منظور و برای آسایش هرچه بیشتر شما یک استخر بزرگ در نزدیکی شما احداث کردیم، برو و خوش باش!
برای حمل و نقل سریعتر شما هم یک خط آهن از وسط نقش رستم عبور خواهیم داد!
بگذریم، از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون، مملکت ما هیچ ایرادی نداره ما هم که شکر خدا نه چیزی دیدیم نه چیزی شنیدیم.........))
جالبه! هروقت به این داستان فکر می کنم بی درنگ داستان قلعه حیوانات تو ذهنم تداعی میشه که البته این هم ساخته تخیلات منه و صرفا جنبه سرگرمی داره، بیکاریم دیگه!
اما گذشته از این ها در حال حاظر تنها سوال حیاتی موجود اینه:
کسی می دونه این داستان جعلی نسل سوخته که می گن دقیقا از کی شروع میشه ؟
از اول فروردین شصت، یا اینکه بعد از تعطیلات و در پانزدهم فروردین؟؟؟
شما چطور ؟ شما می دونین؟