افتادم از نفس که بدانی دویده ام

شاید که بشنوی کلمات بریده ام

اکنون که نیست فرصت دیدار دیگری

بگذار تا بگویمت ای نور دیده ام:

حاصل ز عمر بی ثمرم یک کلام بود

مهتاب گونه تر ز تو ماهی ندیده ام

این کوله بار رنج و گناهی که با من است

گاهی به دوش و گاه به دندان کشیده ام!

لبخند میزنم به لب از کار روزگار

دیگر بس است هرچه لبم را گزیده ام

 ایمان.ص