Migrant bird

كدامین دست ها ؟؟؟

نوشته‌شده توسط الف . پ . مهاجر

به من لطفی بكن آری،
كه بی عشق تو می میرم!
من اینجا در میان تارو پود درد زندانم.
كدامین دست ها یكدم رهایم می كند امشب
از این ویران سرای وحشت و غربت،
نمی دانم.
بهارم باش و سبزم كن،
به باران نگاهت گرم!
كه من عمری اسیر غربت سرد زمستانم!..

 

بی عنوان

نوشته‌شده توسط الف . پ . مهاجر

دستم بوی گل می داد،
مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند.
ولی کسی فکر نکرد
که شاید گلی کاشته باشم!..

 

پرنده مهاجر

Subscribe via RSS!

*******

من از طعم


دوبیتی های باران خورده

!لبریزم


کنار اشک هایم می شود آویخت


...دریا را


*******


الف . پ ) - متولد 1365)
دانشجوی برق - الکترونیک

لوگوی ما

پرنده مهاجر