دائم خیال می کنم اینجا کسی کم است
یک سایه عین خاطره های پر از غم است
سر خورده می شود به خودش پشت می کند
اصلا" شبیه عکس شما نیست ... آدم است
شاعر که می شود به خدا بال می زند
بر شانه های محکمش انگار یک بم است
یک آئینه شکل خودم یا که شکل تو
تصویر صاف آئینه ام نیست ... مبهم است
یک سایه از نجابت مردی که نیست شد
یک سایه که برای نبودن مصمم است
مردی که با صداقت خود داد می زند:
هی خر شدن نشانه ی اولاد آدم است